احساس مشتری مهمتر از رضایت مشتری!!
رضایت مشتری را می توان یکی از حیاتی ترین جنبه های کسب و کارهای امروزی دانست، تمام مدیران ارشد سازمان های بزرگ و حتی کوچک به اهمیت رضایت مشتری واقف هستند اما درک این نکته ظریف که رضایت مشتری واقعا از کجا سرچشمه می گیرد می تواند تفاوتی بزرگ برای شما و کسب و کارتان ایجاد کند و آن هم توجه به احساسات مشتری است.
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که با بعضی برندها یا شرکتها آن چنان احساس نزدیکی کنید که آنها را چیزی بیشتر از ارائه دهندهی خدمات یا محصول تصور نمائید! گاهی حتی آن قدر این برندها را دوست داریم که دچار تعصب شده و تصور میکنیم با اعضای خانواده یا دوستانمان رو به رو هستیم! این، قدرتی است که برخی نامهای تجاری به پشتوانهی ایجاد ارتباط عاطفی با مخاطب پیدا میکنند. یعنی، فارغ از کیفیت محصولات و خدمات و ایجاد سطح بالایی از رضایت مشتری، برخی برندها این توانایی را دارند که تارهای عاطفی و احساسی ما را به ارتعاش درآورده و در خاطرمان به خوبی ثبت شوند.
امروزه، تعداد بسیار زیادی از سازمانها برای رسیدن به رشد اقتصادی ارگانیک و سودآور، به صورت عمده در زمینهی بهبود تجربهی مشتری (CX) سرمایه گذاری میکنند، بهبود تجربه مشتری در نهایت منجر به افزایش سطح رضایت مشتری می شود. این سرمایه گذاری، تمام جنبههای تعامل مشتری با برند، محصولات و تبلیغات آنلاین و آفلاین شرکتها را به خود اختصاص میدهد. با این حال، در اغلب موارد اهداف استراتژیکی در دست نیست که بتواند کل مسیر تجربه مشتری را پوشش داده و برای او ایجاد ارزش نماید. بدون وجود چنین اهدافی شرکتها در مقابل این سرمایه گذاری هنگفت، سود قابل توجهی دریافت نخواهند کرد.
بسیاری از سازمانها تجربهی مشتری را دائماً رصد کرده و فعالیت مشتریان را در فروشگاههای فیزیکی، مراکز تماس، سایتهای تجارت الکترونیک و شبکههای اجتماعی ردیابی نموده و با استفاده از نظرسنجیهای گوناگون، کوهی از اطلاعات را انباشته میکنند. البته، معلوم است که هدف از این کار تبدیل رضایت مشتری به محرکی برای رشد کسب و کار است. اما، در اکثر مواقع، با این که سطح رضایت مشتری به طور کلی بالا است، برندها به ندرت دارای وجه تمایزهای رقابتی هستند.
تحقیقات انجام شده بر روی صدها برند فعال در زمینههای مختلف، نشان میدهد، موثرترین روش برای به حداکثر رساندن ارزش مشتری این است که پا را از محدودهی رضایت مشتری فراتر گذاشته و با او ارتباطی احساسی و عاطفی برقرار نمائید. یعنی، با هدف قرار دادن انگیزههای حسی و برآورده کردن نیازهای عاطفی عمیق و به زبان نیامده میتوانید مشتری خود را عمیقاً تحت تاثیر قرار دهید. منظور از انگیزههای حسی همان احساس تمایل به تعلق، کسب موفقیت در زندگی یا نیاز به امنیت است.
کدام انگیزهها بیشتر تاثیر گذارند؟
تجربه نشان میدهد، یک از عوامل موثر بر رضایت مشتریان برقراری ارتباط عاطفی با برند است که تا دو برابر بیش از بالا بودن سطح رضایت مشتری، ایجاد ارزش میکند. یعنی، این مشتریان تا دو برابر بیش از سایرین، محصولات و خدمات ارائه شده توسط شما را خریداری نموده، بیشتر به شما مراجعه کرده، نسبت به قیمتها حساسیت کمتری خواهند داشت. از طرف دیگر، این قبیل مشتریان به برقراری ارتباط با برند شما توجه بیشتری داشته، توصیههای شما را جدیتر گرفته و افراد بیشتری را به شما ارجاع خواهند داد. اینها همگی مواردی هستند که شما با ایجاد یک تجربهی کاربری مثبت، مشتریان را به انجام آنها ترغیب میکنید. واضح است که پیروی از این استراتژی موجب افزایش درآمد خواهد شد.
شما هم می توانید با سنجش شاخص خالص مروجان (NPS) احتمال معرفی شدن کسب و کارتان توسط مشتریان را پایش کنید، نمره وفاداری تان را اندازه گیری کنید و از مروجان برندتان به عنوان ابزار بازاریابی ارگانیک استفاده کنید.
برای این کار کافی است از طریق لینک زیر در آپ کوک ثبت نام کنید و بلافاصله نظرسنجی خود را برگزار کنید.
مهمترین چیزی که برقراری ارتباط عاطفی با برند را تضمین میکند، همان تجربهی مشتری (CX) است. مطالعات نشان میدهند، مشتریانی که با برند شما تجربهی خرید یکنواخت و بدون وقفه (omnichannel) داشتهاند، از نظر احساسی وابستگی بیشتری به شما داشته و سودآورتر خواهند بود. متاسفانه، در اغلب موارد مشتریان نمیتوانند راجع به محرکهای عاطفی مورد نظر خود اطلاعات دقیقی در اختیارمان بگذارند. در واقع، اطلاعات به دست آمده از آنها در اکثر موارد گمراه کننده بوده و باعث میشود که شرکتها برای بهبود تجربهی مشتری در زمینههای اشتباهی سرمایه گذاری کنند.اما می توان با استفاده از تکنیکهای و ابزارهای پیشرفته در حوزه سنجش رضایت مشتری، مانند پلتفرم تخصصی سنجش رضایت مشتری آپ کوک گام های درستی در جهت افزایش سطح رضایت مشتری و بهینه سازی سرمایه گذاری بر تجربهی مشتری (CX) برداشت. در این روش شما با استفاده از شاخص های استاندارد، رضایت مشتری را مورد پایش قرار می دهید، اطلاعات دقیق، درست و یکپارچه جمع آوری می کنید و با تحلیل این اطلاعات و استفاده از نتایج آن استراتژی های صحیح اتخاذ می کنید و در نتیجه، عملکردی موثر در جهت افزایش راندمان و سودآوری کسب و کارتان خواهید داشت.
مطالعات انجام شده بر روی برخی شرکتهای سرمایه گذاری حاکی از آن هستند که تمایل افراد برای متفاوت بودن با دیگران و ایجاد نظم و ساختار جدیدی در زندگی از جمله محرکهای اصلی برقراری ارتباط عاطفی با این قبیل سازمانها به شمار میروند.
همان طور که قبلاً هم گفته شد، اغلب مشتریان از عوامل تاثیر گذار بر تجربهی خود اطلاع دقیقی نداشته و اکثراً به موارد کم اهمیتتر اشاره میکنند. البته، معلوم است که توجه به خواستههای مشتریان هم ضروری است. با این حال، مطالعات انجام شده حاکی از آن است که سرمایه گذاری بر روی محرکهای عاطفی و همسو بودن با تجربهی مشتری بسیار ارزشمندتر بوده و علاوه بر تضمین بازگشت سرمایه (ROI)، ریسک از دست رفتن آن را هم به حداقل میرساند. به این ترتیب، به کارگیری استراتژیهای موثر در بهبود تجربهی مشتری و افزایش سطح ارتباطات عاطفی موجب اشتیاق مشتریان برای سرمایه گذاری بیشتر و تثبیت داراییها شده و این روش در مقایسه با افزایش رضایت مشتری بدون بالا بردن ارتباطات عاطفی به مراتب موفقتر عمل میکند.
بررسیهای انجام شده دربارهی برخی خرده فروشیها نشان میدهد که تمایل به تعلق، هیجان و احساس آزادی و استقلال ناشی از خرید از جمله انگیزههای عاطفی مشتریان چنین مراکزی هستند. بنابراین، با ایجاد برنامههای خاص و استفاده از نمادهای شخصی سازی شده در تبلیغات و یا کالاهای جدید میتوان ارتباط عاطفی با مشتریان را به وجود آورد.
ایجاد تجربهای بر اساس ارتباطات عاطفی و سرمایه گذاری بر روی لحظات کلیدی که موجب برقراری چنین ارتباطی میشوند راهی مطمئن و قدرتمند برای بالا بردن ارزش مشتری، به حداکثر رساندن احتمال بازگشت سرمایه (ROI) و به حداقل رساندن خطر از دست رفتن سرمایه خواهد بود. مشتریانی که با شما ارتباط عاطفی برقرار می کنند، نه تنها ارزش بیشتری ایجاد خواهند کرد، بلکه، با گذشت زمان احساس تعلق خاطر بیشتری به شما داشته و خود را عضوی از مجموعهی شما میپندارند.
بهبود تجربهی مشتری (CX) ضروری، دشوار و پر هزینه است. انجام این کار، نیازمند اولویت بندی و سرمایه گذاریهای متنوعی است. تمام این کارها به امید افزایش ارزش انجام میگیرند. حال، میتوان تصور کرد که برقراری ارتباط عاطفی با مشتری چه تاثیری بر دستیابی به اهداف کلیدی خواهد داشت. تمرکز بر تجربهی مشتری (CX) درست مانند قطب نما، راه را به شما نشان داده و موجب خواهد شد که سازمانها سرمایه گذاری دقیق و موثری داشته و پاداش مالی قابل توجهی کسب کنند.